..............سلام سلام سلام
!!!!!
خوبین خوشین سلامتین
میخوام اگه درسام سنگین نباشه براتون هر روز آپ کنم
میخوام تولددوستم که اصلا بهم خوش نگذشتو براتون تعریف کنم

من یه دوستی دارم به نام نازنین اون مارو جمعه به تولدش صدا کرده بود
میتونم بگم کل فامیلاشونم
توش!!!
وچند تا از دوستاش که در واقع دوستایه منم میشدن
تو این دوستایه که گفتم یه دختری هم صدا کرده بود که از ما بزرگتر بود ما گفتیم با اون و فامیلایه نازنین
کاری نداریم
بیاین برایه خودمون برقسیم اسم اون دختره که از ما بزرگتره ناردین هستش
خلاصه من صب زود باشدم به درسام رسیدم رفتم کادو خریدم لباسایه خوشملم رو هم پوشیدم
موهامم دورس کردم برو که رفتیم!
وقتی رسیدم با یه سلام گرم تولد شروع شد
خلاصه پاشدیم رقسیدیم
کلی کیف
کردیمولی اون ناردینو چند تا از دوستایه من هی میرفتن اتاق با دوس پسراشون حرف میزدن
اخه دوست من با پسر دوس شدی به چه دردت میخوره؟!بچسب به درست بزرگ شدی بعد برایه
ازدواج پیدا کن
خلاصه دوستایه من که ناردینو تو اتاق تنها گذاشتن اومدن رقسیدند ناردین تو اتاق نمیدونیم چه قلتی کرد که اومدنی بیرون دستاش میلرزید
بعد یه خانومه اومدگفت
موبایلم نیس از اون طرف پولایه دوستم گم شد پولی که خالهیه نازنین میخواست بهش کادو
بده گم شد
خلاصه همهیه دوستام وبه علاوهیه من صدا کردن اتاق گفتن کیفاتونو باز کنین میخوایم
بگردیم![]()
![]()
بعد گشتن دیدن چیزی پیدا نکردن بعد به ما ساندیویچ نرسید کیکامون کوچیک بودن
من رفتم بیرون از اتاق به اندازه یک بشقاب به همه کیک داده بودن اینم مال ما!!!!!!!!!!!!
بعد مامانامون اومدن مارو بردن فرداش مادر نازنین به خونه ی ناردین زنگ زد که جلو در ما مامور هس
بیا ناردین اومده چند تا از اسمایه دوستامم گفته اونم اومدن بد از فشاری که ناردین وارد کردن
ناردین اعتراف کرد که من بر داشتم بعد ناردین گفت که من مبایلرو برداشتم دادم به دوس پسرم امید!!!!
گفت امید وادارم میکنه که هر ماه ۱۰۰هزار تومان بهش بدم بخاطر همین این پولا رو دوزدیدم ![]()
![]()
![]()
بعد پرسیدن موبایلو کجا قایم کرده بودی گفت شلوارم پرسیدن کی دادی به امید گفت وقت در اومدن از ا
این جا![]()
![]()
بعد زنگ زدن به دوس پسرش امیدگفتن موبایلمو بیار گفت سیمکارتو سوزوندم عکسا
رو هم به کامپیوترم زدم مبایلو هم قراره بفروشم بعد مامورا ناردینو برداشتن رفتن خونهیه اومید اونم
برداشتن بردن کلانتری پرونده دادگاهو نوشتن دیروذم وئقت دادگاهشون بود پدرو مادر نازنین هم رفته
بودن بعد اون جام مشخص شد که امید موتاده همین دیگه فقط عبرت گرفتم که به هر تولدی نرم!!!
هیچی دیگه کل تولد از دماغمون ریخ بیروندستام دیگه خسته شد تا آپ بعدی منتظرم باشین
بابای
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد....