می نـویـســـم برای او..!
براي آن عاشــــق بي دلـــ مي نويسـم كه حرمــت اشكهايم را ندانست
براي آن مينويســــم كه معناي انتظار را ندانستــــ
چه روزها و شبـــهايي كه به يادش سپري كــــردم
براي آن مينويســـم كه روزي دلش مهربانـــ بود
مي نويســـــم تا بداند دل شكستــــــن هنر نيســــــت!
نه دگــر نگاهــم را برايش هديه ميـــكنم ، نه دگر دم از فــاصله ها ميزنـم
و نه با شعرهــــايم دلتنگي ها را فريــــــاد مي زنم
مي نويسم شــــــايد نامهربــــاني هايشـــــــ را باور كنـــــد...!
براي آن مينويســــم كه معناي انتظار را ندانستــــ
چه روزها و شبـــهايي كه به يادش سپري كــــردم
براي آن مينويســـم كه روزي دلش مهربانـــ بود
مي نويســـــم تا بداند دل شكستــــــن هنر نيســــــت!
نه دگــر نگاهــم را برايش هديه ميـــكنم ، نه دگر دم از فــاصله ها ميزنـم
و نه با شعرهــــايم دلتنگي ها را فريــــــاد مي زنم
مي نويسم شــــــايد نامهربــــاني هايشـــــــ را باور كنـــــد...!
+ نوشته شده در سه شنبه سی ام مهر ۱۳۹۲ ساعت 21:49 توسط بیتــــــــا
|
به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد....